غزل ویژه از طرف آقای وحید به ندا خانوم

توضیحات:
ماجرای این شعر از اون ماجراهاست که خود مارو هم خیلی تحت تاثیر قرار داد وقتی آدم همچین عشق هایی رو میبینه واقعا لذت میبره . آقا وحید که دندون پزشک هم هستن به معنای واقعی یک مرد عاشق تو این قصه هستن که چند روزی میشد که از عشقشون جدا شده بودن و در خواست داشتن هر طور شده این رابطه برگرده . احساس پاک و صادقانه ایشون رو فقط میشه از لابه لای کلماتشون دریافت کرد به همین خاطر قسمتی از صحبتاشونو واستون عینا میاریم تا خودتون متوجه احساس زیبای ایشون بشید .
Vahid :
"ساعت٨ شب ميخاستم برگردم دندونپزشكي
گفت ميام راهيت كنم
اومد دم در
درست وايساد جلوم با فاصله ي كم
بعد منو كشوند داخل كوچه طوري بغلم كرد
سرش رو سينم بود
قلبم  تند تند ميزد
پيش خودم گفتم الانه ميميرم.... (بیت سوم و چهارم)
به جون بابام كه همه دنيامه
ميخام دوباره شروع كنيم
الان از ١٨ ام خرداد شبو روز ندارم
حتي خودم يه دفتر حرف براش نوشتم
من بخاطر ندا زندگي ميكنم
ميخام روزايي كه تنهاييم براش ويولن بزنم
تازگيا ميرم  کلاس ویولن چون ديدم دوس داره
كل برنامه ي زندگيم بخاطر نداس
از روزي كه اين رابطه رو تو ذهنش تموم كرده منم تموم شدم كارم شده گريه تو كنج اتاق
شما هر جور صلاح ميدونيد فقط من زود ميخام ديگه بيشتر از يه ماه طاقت دوري ندارم
حتي يه طوطي سفارش دادم كه ميگه ندا ندا بيا..." در ادامه آقای وحید گفتن که واسه تولد ایشون میخوان یه کلیپ با ترکیب عکساشون و شعر درست کنن و یک سانس سینما هم اجاره کنن و اینطوری ندا خانوم رو سوپرایز کنن !!! ما هم امیدواریم که این عشق زیبا و فراتر از تصور در سینمای زندگیشون همیشه در حال اکران باشه و خوشبخت باشن در کنار همدیگه .💑 ❤️😊
.
.
ما قافیه کردیم دل و مهر و صفا را
بر وزن کشیدیم و ستودیم وفا را
از عشق نهان در دلتان وام گرفتیم
تا اینکه سرودیم چنین شعر شمارا .