غزل ویژه از طرف زینب خانوم به رفیق شفیق شون خانوم فرانک.

توضیحات:
در توضیحات این شعر به یک خاطره که بین این دو رفیق گذشته اشاره میکنیم و خاطرشون رو با اجازه خودشون اینجا قرار میدیم تا شما هم بخونید و لذت ببرید  البته این خاطره از زبان فرانک خانوم گفته شده که زینب خانوم واسه ما موقع سفارش شعرشون فرستادند. .
🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈
"یه روز تو مدرسه بودیم دبیرستان یادم نیست چه سالیش بود 
مدرسه اخلاص بود 
زنگ تفریح بود من خیلی گشنم بود 😞 نه پول داشتم نه خوراکی طبق معمول مث بچه یتیما اومده بودم مدرسه ...
یه دوست داشتم زینب جونم😋😋😋😋 از همون اولش فک کنم منو خیلی دوست داشت 😍😍😍😍
من خیلی گشنم بود روی پله های راه پله نشسته بودم همین جوری یه گوشه بد بهش گفتم زززیینببببب
وای ماکارانی اورده بوفه مدرسه 😭😭😭😭😭
تا حالا به خاطره کسی دزدی کردی؟😱😱?😂😂
زینب پاشد  بگو چیکار کردددددددددددددد😱😱😱
رفت از کیف یکی از  پول برداشتتت😂😂😱😱 بد گف بدوووو😂😂 اخه زنگ خورده بود 😱
دوییدیم باهم رفت برای من یه ماکارانی با سس خرید اورد اومدیم سر پله نشستیم خوردیم 😋😋😋😋
بد که دوستشو دید بهش گف من از کیفت پول برداشتم🙊🙊🙊
اون روز چون من گشنم بود تو اون کارو کردی 😌?
من خیلی خوشحال شدممم خیلیبیی
نه که چون رفتی دست کردی تو کیف اوناااا
چون که همچین کاری کردی چون من گشنم بود ناراحت بودم
بهترین رستوران تهرانم بریم
 مزه اون ماکارانی نمیشه ....
رسما دزدی کردی به خاطره من😱😌"
.
.
-تبریک میگیم به فرانک خانوم هم تولدشون رو و هم بابت داشتن همچین رفیقی که دست به همچین کاری زده واسشون و الانم اینقدر به ما اصرار داشتن که شعرشون خیلی خوب بشه تا فرانک خانوم با خوندنش نهایت لذت رو ببره ...🌸🌹🌸🌹🌸🌹 .
.