غزل ویژه از طرف آقای احسان به مریم خانوم

توضیحات:
این از اون داستان هاست که موقع خوندنش میشد احساس زیبای عشق رو در پس کلمات آقای احسان حس کرد از همون ابتدا که مدت رابطشونو پرسیدیم و گفتن هزار و صد و سی و سه روز  بوده و الان دقیقا صد و سی و نه روزه که عشقشون رو نتونستن ببینند... ( بیت دوم ) و آقای احسان به قدری تحت تاثیر این جدایی قرار گرفتن که به قول خودشون شب و روز ندارن (بیت سوم ) علت جدایی شون مخالفت خانواده ها بوده و اینکه اقای احسان نتونستن به وعده هایی که دادن جهت پیدا کردن کسب و کار جامعه عمل بپوشونن و از این بابت هم میخواستن عذر خواهی کنن از مریم خانوم و گفتن تمام تلاششون رو واسه پیدا کردن کار مناسب انجام میدن و با جون و دل میجنگن تا بتونن دوباره مریم خانوم رو بدست بیارن (بیت چهارم و پنجم) یه تیکه از پیام ایشون رو من عینا کپی پیست میکنم تا شما هم حس زیباشون رو در پس کلمات ببینید .
.
"ولا..چی بگم..من توکارم ضربه خوردم خیلی..من قول وعیدم نتونستم به نحواحسن انجام بدم ولی به همون امام رضا بخداوندی خداقسم ..خودش میدونه..ناخوداگاه پیش امد..دارم خودم جمع جورمیکنم.اون بخاطر این همه قول وعید.نارحتت جون خودش باشکست خیلی خورده توزندگی الهی که دردبلاش بخوره توقلبم"

آقای احسان یا بهتره بگم آقای احساس در پایان گفتن طلب حاجتشونو از امام رضا دارن و منتظرن که این اتفاق هرچه زودتر رخ بده .
ما هم به نوبه ی خودمون دعاگوی این عاشقان دوست داشتنی هستیم که حساب تک تک روز های با هم بودنو دارن چیزی که واسه خیلی از ماها ممکنه عادی شده باشه و قدرشو ندونیم... .🌹🌹🌹🌹🌹